تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان


معجزه میشود وقتی خدا وارد میشود...

سلام دوستان خوبین؟

خیلی وقت پیش میخواستم درمورد اتفاقی که برام افتاد صحبت کنم ولی ترجیح دادم صبر کنم الان بنظرم فرصت خوبیه اذرماه 96 بود که یه مشکلی برام پیش اومد تمام وجودم پر شد از اضطراب هر لحظه تو دلم اشوب بود حالم اصلا خوب نبود

این مشکل خواسته یا حاجت یا هرچیزی که اسمش هست ...

فقط دلم میخواست پاشم برم مشهد تا فقط امام رضا برام حل کنه چون خودم عقلم دیگه نمیکشید میگفتم میرم مشهد اونجا یه چیزی میشه دیگه امام رضا استاده خودش من چکارم؟مگه من بی صاحبم؟امام رضا پس کیه؟

یه اردوی معنوی رو استادم برگذار میکرد برای مشهد خیلی خیلی دلم میخواست برم خیلی تلاش کردم خیلی دست و پا زدم ولی چون تنها بودم و خانوادمم نمیتونستن بیان و مشکلات دیگه نشد برم خیلی از ته دلم ناراحت بودم واقعا احتیاج داشتم...

نمیدونم چه رازی توش هست که وقتی میرم تو حرم امام رضا یه حس و حال عجیبی پیدا میکنم یه ارامش و قرار دلنشینی داره انگار وقتی تو حرمی بی نیازی از هرچیزی....

خیلی هوایی شده بودم وقتی هم فهمیدم کلا نمیتونم برم واقعا تو خودم رفتم ولی بازم امید داشتم  برای امام رضا خیلی حرف زدم و گریه کردم نامه نوشتم کمک خواستم ولی نشد که نشد منم دیگه بیخیالش شدم...

ولی برای رفع حاجتم و اینکه حالم خوب بشه خیلی به خدا و امام رضا چسبیده بودم شاید اسم اینو  توسل و توکل بذارن ولی من حس میکردم دارم از صمیمی ترین دوستم کمک میخوام خیلی نزدیک...

2ماه بعد متاسفانه پدرمو از دست دادم واقعا شوکه شده بودم با اینکه زیاد بهش وابسته نبودم اما خیلی برام سخت گذشت حتی شبا دیگه از فکرش نمیتونستم بخوابم خیلی هنگ کرده بودم باورم نمیشد اینطوری بشه...هرچی بگم نمیتونه حال و روز اون شبا رو توصیف کنه..همش تصویرش جلو چشمم بود...

تقریبا میتونم بگم بعد از اون دیگه همه چی رو فراموش کرده بودم هم چیزی که از خدا خواستم هم ناراحتی جور نشدن مشهد رفتنم کلا رهای رها بودم...

سعی میکردم بیشتر کنار خانواده باشم وبه فعالیت های عادیم برگردم ولی یه کم طول کشید تا خودمو دوباره پیدا کنم اما خداروشکر کم کم بهتر شدم...

تا اینکه اوایل اسفند ماه مامانم اومد گفت بلیط گرفته برای مشهد تا اخر ماه چند روزی بریم زیارت خیلی خوشحال شدم واقعا انگار یه دنیا بود برام

ته دلم یه ذوقی بود که هر روز میگفتم  بالاخره دارم میرم مشهد بعد این همه روزای نفس گیر میتونم یه کم برم پیش امام رضا اروم بگیرم پستوی ذهنمم این بود که برم اونجا به امام رضا بگم حرفامو و دلمو صاف و خالص کنه و بهم برگردونه...خیلی خوشحال بودم خیلییییی و هر روز خودمو واسه سفر اماده تر میکردم...

همین که داشتم وسایلمو جمع میکردم و ذوق داشتم طی یه سری اتفاقات فهمیدم که اون موضوع هم کاملا حل شد وفهمیدم که دقیقا عین همون چیزی که من میخواستم اتفاق بیفته میفته بدون اینکه من بخوام تلاش اضافه ای بکنم یا زور بزنم همه چی حل شد

حتی امام رضا صبر نکرد من برم مشهد از همون جا که شهر خودم بودم فهمیدم همه چی ردیف شده کاملا واقعا از خوشحالی داشتم بال درمیوردم دیگه پاهام رو زمین نبود...

از شدت خوشحالی و شور و شوقی که داشتم هی بالا و پایین میپریدم و مامانمو بوس میکردم...

جالبه مگه نه؟هنگ کرده بودم که چقدر سریع خدا جوابمو داد از خوشحالی نمیدونی که چه ذوقی داشتم میرفتم جلو اینه و هی خودمو بغل میکردمو میبوسیدم...از حال خوبی که داشتم کم مونده بود جیغ بکشم تا همه باخبر بشن ولی جلو خودمو گرفتم تا همسایه ها فک نکنن خل شدم :)

از اون جیغای ریز زدم که فقط مخصوص زمان ذوق کردنمه و فقط خودم میشنوم :) نمیدونم که شما از اینکارا میکنید مثل من یا نه؟

خلاصه نمیدونی که چه حالی داشتم تا خود مشهد نفهمیدم چطوری رفتم واقعا نمیدونستم چطوری تشکر کنم از خدا فقط تنها کاری که میتونستم بکنم این بود که سجده برم و بگم شکر خل شده بودم 2 دقیقه یه بار سجده میرفتم...

الان که ازش گذشته میبینم چیزی که میخواستم زیاد بزرگ نبود ولی اینکه خدا اونموقع صدامو شنید و اجابت کرد خیلی برام ارزشمند هست

دقیقا با گوشت و پوست و استخونم حس کردم که خدا کنارمه و منو درک میکنه منو میشنوه و خیلی نزدیک تر از اون چیزیه که من فکر میکردم...

خدا منو شنید و دقیقاااااا همون چیزی که میخواستمو بهم داد دقیقاااا  همونو ...

ولی نه در زمانی که خودم گفتم ونه از اون راهی که خودم تعیین کرده بودم بلکه از یه راه دیگه که اصلا حتی فکرشم نمیکردم این وعده خداست که از جایی روزی میده که حتی گمان نمیبری....

اونجا بود که فهمیدم چقدر خدا تو کارش دقیقه واقعا دقیق شرایط و اتفاقات رو کنار هم گذاشت تا من هم برم مشهد زیارت کنم هم خواسته ام مستجاب شد ....

خدا خیلی حکیمه اگه اون موقع که بی تابی میکردم برم مشهد و حالم خوب نبود سفر برام جور میشد هرگز نمیتونستم به خواستم برسم ولی خدای مهربون یه کاری کرد تا دیرتر برم مشهد ولی خیلی به موقع بود دقیقا در بهترین زمان همه چی حل شد...

واقعا صبر خیلی چیز خوبیه گاهی ما شاید دلیل سکوت های خدا رو نفهمیم ولی مطمئن باش که بی دلیل نیست حتما خیری پشتش هست عجول نباش...

خدا اینجا واقعا خودشو  بهم نشون داد داره گریم میگیره خدایا چقدر تو بزرگی هیچ کارت بی نظم و الکی نیست...دمت گرم

خدا بهترین دوست هست...

بعضی وقتا ادم کارش سر یه چیزای پیش پا افتاده یه جایی گیر میکنه مثلا تو اداره ای وقتی میبینی اونجا یه اشنا داری و مثلا دوستت میاد میگه خیالت راحت حلش میکنم چقدر ما خوشحال میشیم؟چقدر خیالمون راحت میشه؟میگیم خب فلانی هست دیگه حله

بنظرت تو گیر و گرفتاری های زندگی وقتی خدا به ما وعده میده درست میکنه ما چقدر خیالمون راحت میشه؟چقدر اروم میشم؟خدایش چقدر؟

خدا که خیلی بزرگتر و حکیم تر از اون ادمه...یعنی خدا حتی از یه بنده که خودش حتی خلق کرده کمتره؟بنظرت قدرت نداره کمکت کنه؟

خیلی تلخه ولی بعضی وقتا ما وعده ادما رو بیشتر از وعده های خدا قبول داریم.......

اگه از خدا چیزی میخوای ولی پاسخی نمیگیری مطمئن باش که هنوز زمانش فرا نرسیده به وقتش خدا همه چی رو ردیف میکنه شک نکن

صبر کن رها کن به خواستت نچسب خدا بهتر میدنه چ کنه دخالت نکن راه جلوش نذار بذار کارشو کنه...

ناامید نباش بعضی وقتا شاید یه سری اتفاقا بیفته یه شرایطی بشه که ظاهرا تو فکر میکنی داری از خواستت دور میشی

ولی اتفاقا اونجا زمانیه که از همیشه بهش نزدیک تری ادامه بده امید وار باش به رحمت خدا و ناشکری نکن به وقتش حل میشه

فقط باید تکامل و بلوغ خودشو طی کنه...

اینا رو گفتم تا یاداوری کنم به خودم که خدا هر لحظه کنارمه از من به من نزدیکتره تو اون شرایطی که فکر میکنم هیچ کسی نیست ونمیتونه کاری کنه خدا هست خدا منو درک میکنه از ناراحتیم نا راحت میشه و از خوشحالیم خوشحال...خدا همیشه به موقع میرسه....

الانم یه چالش جدید دارم درمورد ازدواجمه دوست دارم یه ازدواج موفقو تجربه کنم میدونم که خدا بازم منو سوپرایز میکنه مثل گذشته :)

من منتظر اتفاقات خوبم میدونم همه چی به بهترین شکل حل میشه ان شالله...

ان شالله سال بعد همین موقع با همسرتون شبای قدر مشهد پیش امام رضا باشین آمین :)


راستی؟برای شما هم از این معجزات رخ داده؟

اگه اره بیا تو بخش نظرات و بگو خدا چجوری مشکلتو حل کرد؟ لطفا هر کس داره میخونه جواب بده اونوقت ک مطالب سایتو پاک میکنم فقط نیایید بگید چرا الانم حرف بزنید منتظرم....


راستی بچه ها اگر سایت یا کانالی دارید لطفا منو به دوستاتون معرفی کنید.

درضمن دوست دارم یه کانال بزنم و در موضوعاتی مثل عزت نفس یا خودسازی و چیزای دیگه و... صحبت کنم به زودی اگه خدا بخواد اینکارو میکنم...نظرتون چیه؟


نظرات (۳۴)

  • بی نام
    شنبه ۲۰ شهریور ۰۰ , ۲۰:۳۲
    سلام .
    چقدر خدا هواتو داره چقدر دوستت داره . یه جوون ۱۷ ساله مرده یه پسر غریبس و من هیچ وقت ندیدمش اولین باری که دیدم عکسش رو علامیه بود خیلی حالم بده خیلی من منتظر معجزه بودم خدا رو خیلی التماس کردم خیلی انقدر بهش التماس کردم معجزه کنه ولی نشد معجزه نکرد و امشب شب دوم اون بنده خداس .
    کاش خدا این یبار منو میدید صدامو میشنید ولی گوش نداد و اونو برد پیش خودش احساس ضعف دارم و حالم خیلی بدع توکه خدا صداتو میشنوه بهش بگو حواسش به من نبود تو اون شرایط و صدامو نشنید .
    خیلی داد زدم خیلی گریه کردم نامه نوشتم حتی الانم دارم خون گریه میکنم فقط به خداتون بگو چراااااااا صدا منو اونجا نشنید چراااااااااااااااااا بهش بگید خیلیدنامرده:)
    • author avatar
      ملیحه
      ۲۲ شهریور ۰۰، ۰۳:۳۹
      سلام من خیلی همیشه امیدوارم خیلی زیاد و از یه اتفاق مثبت کوچیک که مثل یک کاه هست کوهی از نشونه از جانب خدا می‌سازم اینجوری میشه که خدا هم شرمنده میشه و جواب میده :) جوابش هم همیشه مثبت نیست گاهی منفیه و من میفهمم که دیگه اصرار نکنم !

      برات دعا میکنم
  • ...
    شنبه ۱۹ تیر ۰۰ , ۰۱:۵۲
    نمیدونم ولی احساس میجنم ک پشیمون میشه و خدا برام یه عالمه اتفاقات غیر منتظره نوشته یه حسی بهم میگه همه چی عالی میشه فقط باید صبر داشته باشم:)
    • author avatar
      ملیحه
      ۱۹ تیر ۰۰، ۱۰:۰۲
      ان شالله 
  • .
    چهارشنبه ۱۶ تیر ۰۰ , ۰۷:۳۸
    سلام امیدوارم خالتون خوب باشه خانم ملیحه
    من همه 3سال با یه نفر در رابطه بودم خیلیم دوستش داشتم شاید بیشتر از جونم حالا شاید فک کنین از این دـست داشتنای سر راهی باشه ولی خدا خودش میدونه چقدر بهش علاقه دارم سال اول میکفت خیلی دوسم داره و منم وابستش شدم و مثل روابط عادی سال بعدش سرد و سال سوم تموم شد اون نرفتاااااا یه مشکل خیلی بزرگ
    پیش اومد ک الان از هم جداییم میدونی حتی برای شروع رابطمون یه مشکل پیش اومد ک واقعا حالم بد شد اصلا تو فاز بودم الان فکر میکنم از همون اول وابستش بودم
    یه چیزی میگم یه چیزی میشنوید ولی واقعا هنوز صداشم نشنیده بودم که مشکل پیش اومد اما حالم بد شد حکمت خدارو نمیفهمم
    اما مهم اینجاست توی اواخر رابطمون بودیم اما من هیچوقت هیچ کسیو در کنارش نداشتم من فقط خودشو داشتم و فقط خودشو دوست داشتم خلاصه یه فاجعه بزرگ پیش اومد که از هم دور شدیم خیلی دور و من بیش از حد پیر شدم حالا خودتون تصور کنید من قیافه همیشگیمو نداشتم سنم پایین بود ولی شکسته شده بودم خیلی نمیدونم چی شد واقعا هنوزم توش موندم ک چی شد ولی خدا وارد شد هنوزم گیجم ک چطور منی ک قبلا فقط میفهدم خدایی هست ک باید پرستیده بشه الان رفیقمه الان کنارمه همدممه تو روازی سخت خدا همراهمه
    روازای بدی بود ولی خداهم بود خیلی پستای امیدوار کننده ای اون روزا میدیدم و امیدوار میشدم ب زندگی اصلا مثال از کافر ب مومن برام شایست بود چون من خیلی عوض شدم الانم یه حسی دارم هنوز امیدمو دارم امیدم اینه ک خدا هست خدا حرف دلمو میشنوه و میفهمه میدونم خدا کیانمو بهم برمیگردونه اسمش کیان بود اما دوسم نداشت و من از این بابت مطمین بودم اما تازگیا نمیدونم از کجا میاد این حس اما احساس میکنم اونم تازگیا مثل خودم از راه دور دلتنگم میشه نمیفهمم چقدر اما حس مثبتیه حالا دلتنگ میشه یا نمیشه رو نمیدونم اما ب نظر خودم الکی ک نیشت یه دفه این حس ب سراغم، بیاد و من مطمئنم کار خداست ولی الانم انگار سند به دلم خورده ک کیان مال خودمه اما هشت. ماه گذشته و توی این هشت ماه هم چرا ناراحت و دلگیرم شدم از خدا یا حتی نا امیدم شدم اما هنوز اون نور خدا تو دلمه
    و امشب مشکلات خانوادگی اشکمو در اورد و با خدا حرف زدم و دلتنگ کیان شدم تا صبح نخوابیدم سپیده ک بیرون زد رفتم بیرون خیلی گریه کردم عین روانیا با خدا حرف میزدم گله میکردم و اصلا حالم دست خودم نبود از خدا میخواستم فقط یه بدر ب مدت زیاد ببینمش ک سیر بشم اما فک میکردم برا خدا اهمیتی نداره ک چی میگم
    بعد اینکه یه چیزی هست ک من نمیتونم نه بهش
    پیام بدم نه ببینمش و اینجاست ک از خدا میخوام خودش کمکم کنه اما هشت ماه گذشت و من منتظرم
    البته میتـونم پیام بدم اما اگ بدم یه اتفاقایی میفته ک ازش دور تر میشم احساس میکنم که طرفش نرم زود تر بهش میرسم
    الانم تنها کسی ک میتونم باهاش دردودل کنم فقط خداس ن پدرمه نه مادرمه ن رفیقمه فقط خداس انشالله دیگ هم نا امید نشم و با خدا
    پیش بریم و کیانمو بده بهم
    حالا ب نظرتون خدا الکی این نور امیدشو تو دلم میندازه ک کیان برمیگرده?!

    • author avatar
      ملیحه
      ۱۶ تیر ۰۰، ۱۲:۴۹
      سلام حالا چه گیری هست که فقط اون باید بیاد سراغت؟
      کلی پسر خوب هست که میتونن عاشقانه دوستت داشته باشن بعد شما چسبیدی به پسری که دائم پست میزنه؟؟؟؟
      تو لایق یه رابطه خوب هستی ول کن اونو فراموشش کن این به نفع خودته
  • .
    چهارشنبه ۱۶ تیر ۰۰ , ۰۷:۳۵
    سلام امیدوارم خالتون خوب باشه خانم ملیحه
    من همه 3سال با یه نفر در رابطه بودم خیلیم دوستش داشتم شاید بیشتر از جونم حالا شاید فک کنین از این دـست داشتنای سر راهی باشه ولی خدا خودش میدونه چقدر بهش علاقه دارم سال اول میکفت خیلی دوسم داره و منم وابستش شدم و مثل روابط عادی سال بعدش سرد و سال سوم تموم شد اون نرفتاااااا یه مشکل خیلی بزرگ
    پیش اومد ک الان از هم جداییم میدونی حتی برای شروع رابطمون یه مشکل پیش اومد ک واقعا حالم بد شد اصلا تو فاز بودم الان فکر میکنم از همون اول وابستش بودم
    یه چیزی میگم یه چیزی میشنوید ولی واقعا هنوز صداشم نشنیده بودم که مشکل پیش اومد اما حالم بد شد حکمت خدارو نمیفهمم
    اما مهم اینجاست توی اواخر رابطمون بودیم اما من هیچوقت هیچ کسیو در کنارش نداشتم من فقط خودشو داشتم و فقط خودشو دوست داشتم خلاصه یه فاجعه بزرگ پیش اومد که از هم دور شدیم خیلی دور و من بیش از حد پیر شدم حالا خودتون تصور کنید من قیافه همیشگیمو نداشتم سنم پایین بود ولی شکسته شده بودم خیلی نمیدونم چی شد واقعا هنوزم توش موندم ک چی شد ولی خدا وارد شد هنوزم گیجم ک چطور منی ک قبلا فقط میفهدم خدایی هست ک باید پرستیده بشه الان رفیقمه الان کنارمه همدممه تو روازی سخت خدا همراهمه
    روازای بدی بود ولی خداهم بود خیلی پستای امیدوار کننده ای اون روزا میدیدم و امیدوار میشدم ب زندگی اصلا مثال از کافر ب مومن برام شایست بود چون من خیلی عوض شدم الانم یه حسی دارم هنوز امیدمو دارم امیدم اینه ک خدا هست خدا حرف دلمو میشنوه و میفهمه میدونم خدا کیانمو بهم برمیگردونه اسمش کیان بود اما دوسم نداشت و من از این بابت مطمین بودم اما تازگیا نمیدونم از کجا میاد این حس اما احساس میکنم اونم تازگیا مثل خودم از راه دور دلتنگم میشه نمیفهمم چقدر اما حس مثبتیه حالا دلتنگ میشه یا نمیشه رو نمیدونم اما ب نظر خودم الکی ک نیشت یه دفه این حس ب سراغم، بیاد و من مطمئنم کار خداست ولی الانم انگار سند به دلم خورده ک کیان مال خودمه اما هشت. ماه گذشته و توی این هشت ماه هم چرا ناراحت و دلگیرم شدم از خدا یا حتی نا امیدم شدم اما هنوز اون نور خدا تو دلمه
    و امشب مشکلات خانوادگی اشکمو در اورد و با خدا حرف زدم و دلتنگ کیان شدم تا صبح نخوابیدم سپیده ک بیرون زد رفتم بیرون خیلی گریه کردم عین روانیا با خدا حرف میزدم گله میکردم و اصلا حالم دست خودم نبود از خدا میخواستم فقط یه بدر ب مدت زیاد ببینمش ک سیر بشم اما فک میکردم برا خدا اهمیتی نداره ک چی میگم
    بعد اینکه یه چیزی هست ک من نمیتونم نه بهش
    پیام بدم نه ببینمش و اینجاست ک از خدا میخوام خودش کمکم کنه اما هشت ماه گذشت و من منتظرم
    البته میتـونم پیام بدم اما اگ بدم یه اتفاقایی میفته ک ازش دور تر میشم احساس میکنم که طرفش نرم زود تر بهش میرسم
    الانم تنها کسی ک میتونم باهاش دردودل کنم فقط خداس ن پدرمه نه مادرمه ن رفیقمه فقط خداس انشالله دیگ هم نا امید نشم و با خدا
    پیش بریم و کیانمو بده بهم
    حالا ب نظرتون خدا الکی این نور امیدشو تو دلم میندازه ک کیان برمیگرده?!

  • شیعة العلی
    دوشنبه ۱۴ تیر ۰۰ , ۱۰:۳۹
    سلام.. اتفاقی سایتتونو پیداکردم..
    نمیدونم چی بگم فقط امیدوارم زندگی همه مون بیوفته رو راه راست..منم یه مشکلی داشتم که چن سال درگیرش بودم هرچقدر راهکارای روانشناسیو هررچیزی امتحان میکردم نمیشد.. خیلیم لاعلاج بود..دوسال پیش دیدم یهو دوباره اومد سراغم، منم این دفه اومدم پیش خدا، گفتم خدایا دیگه نمیتونم یکاری بکن..خیلی به خودکشی فک میکردم..نمازام شروع شدکلی دعا میخوندم..یه مدت گذشت کلا زندگیم راست شد.تلاش میکردم خودمو بهتر کنم و الان ۲ سال میگذره خییلی اتفاقات خوب افتاده تو این مدت.. این یه معجزه خیلی بزرگ بود..خییلیی..خدا هم مشکلمو حل کردهم اوردم تو راه راست..بعد اونم کلی معجزه دیگه..هرچقد بیشتر پیش میریم بیشترمیفهمم خدا خیلیی مهربون و قویه انقدری که نمیتونیم درکش کنیم...((:
    فقط بسپارش به خدا..اون بزرگترینه..
    (اللّه اکبر= خدابزرگترینه(درهمه چیز، تو مهربونی بزرگترینه تو بخشندگی بزرگترینه تو قدرت داشتن بزرگترینه..))
    • author avatar
      ملیحه
      ۱۴ تیر ۰۰، ۱۸:۰۰
      سلام ممنونم که تجربه تون رو گفتید عالی
  • روسیاه خدا
    دوشنبه ۳۰ فروردين ۰۰ , ۱۸:۱۷
    سلام آبجی واقعا مرسی از این همه انرژی که به همه میدید ممنونم.منم یه سوال دارم از شما ببخشیداااا شرمنده به خدا راستش نمیتونم سوالمو از برادرم یا مادرم یاخواهرم بپرسم.روشو ندارم اینجا میپرسم که کسی نفهمه کی بوده.من هرکار میکنم نمیتونم خودمو تحمل کنم نیاز جنسی دارم خیلی شدید و هر وقت هم یه خانمی رو میبینم هی به خودم میگم کاش مال من بود د
    و.. خیلی به گناه می افتم و زود هم پشیمون میشم به خدا میگم خدایا خیلی خییییللللییی غلط کردم ببخشید خداوکیلی راهنماییم کنید چیکار کنم؟؟؟
    • author avatar
      ملیحه
      ۳۰ فروردين ۰۰، ۲۰:۲۵
      سلام خودتون رو برای ازدواج اماده کنید راهش همینه 
      سایت داداش رضا هم راهکار های زیادی داره میتونید مطالعه کنید
  • رحمان
    دوشنبه ۳۰ فروردين ۰۰ , ۱۵:۵۳
    سلام آبجی به خدا چیز بدی نمیخوام.یعنی باید جامن باشید تا متوجه بشیدچی میگم.امیدم به خداست فقط خواهشا دعام کنید تواین ماه عزیز به خواستم برسم.خیییییللللییییی التماس دعا دارم
    • author avatar
      ملیحه
      ۳۰ فروردين ۰۰، ۱۷:۳۷
      چشم
  • رحمان
    دوشنبه ۳۰ فروردين ۰۰ , ۱۴:۱۱
    سلام دوستان خیلی دلم گرفته.همش به خودم میگم خدایا چجوری حاجتمو میدی.خیلی نیاز دارم که حاجتم برآورده بشه تورو خدا برامنم دعا کنید از همتون التماس دعای فراوان دارم خواهش میکنم به همون امام رضا وخدا قسمتون میدم دعا کنید برام.فرض کنید برا داداشتون دارید دعا میکنید خیلی در خونه حضرت عباس وام البنین رو زدم تا حالا نشده ولی دیگه فقط میگم خدایا خودت حاجتمو بده...
    • author avatar
      ملیحه
      ۳۰ فروردين ۰۰، ۱۴:۵۳
      سلام بسپر به خدا اگر به صلاحت باشه انجام میشه اگرنه چیز بهتری میدن بهت
  • زهرا
    يكشنبه ۲۲ فروردين ۰۰ , ۱۷:۵۵
    سلام گلم بله ما از دبستان تا آخر پیش دانشگاهی و دانشگاه کلاسامون مختلط بود
    مرسی از قوت فلبی که بهم میدی گلم
    • author avatar
      ملیحه
      ۲۲ فروردين ۰۰، ۲۰:۵۸
      چه جالب تاحالا نشنیده بودم :)
      خواهش میکنم زهرا جان :)
  • زهرا
    يكشنبه ۲۲ فروردين ۰۰ , ۰۲:۵۳
    سلام من حدودا سه سال هست که یکی از همکلاسی های دوره راهنمایی رو که تقریبا فامیلمون هم هست رو دوست داشتم یعنی اولش دوست داشتن از طرف اون شروع شد و میگفتن که از دوره راهنمایی عاشقتون بدوم و اینقدر رو مخم ور رفته که منم بینهایت عاشقش شدم حالا بعد از سه سال میگن که خانوادم مخالفن نمیتونیم با هم ازدواج کنیم تو مدت این سه سال از خدا خواستم که حس و حال قبلی رو بهتون ندارم و یجوری یه نشونه بهم بده که بتون مثل قبل دوست داشته باشم حالا شنیدم که پسره رفته و نامزد کرده منم با رفتنش داغون شدم یعنی واقعا فک نمیکردم بره چون بهش گفتم تا خانودادت راضی نشن با من حرف نزن، خلاصه بعد از یک هفته زجه و گریه زاری که به هر دری زدم که عشقمو برگردونم امروز عصر دفتر بودم با صدای بلند خیییلی گریه کردم و از خدا خواستم یه راهی جلو پام بزاره یدفعه یه تلنگری بهم وارد شد که بخدا گفتم یه نشونی بهم بده که باعث بشه مث قبلا بهت تکیه کنم و دوست داشته باشم چون یه مدت هرچی ازش میخواستم بهم نمیداد حالا به این نتیجه رسیدم که خدا عشقمو ازم گرفت که بهش متوسل بشم برگرده منم به خودم اومدم و شروع کردم به نماز و راز و نیاز و الان احساس میکنم اون آدم دو روز پیش نیستم و یجوری خییلی آروم شدم و تهه دلم میگم خدا عشقمو بهم برمیگردونه
    • author avatar
      ملیحه
      ۲۲ فروردين ۰۰، ۰۸:۰۹
      سلام زهرا جان یه سوال: مگه دوره راهنمایی دختر و پسر تو کلاس ها مختلط بود؟

      عزیزم میفهممت شاید اگر منم جات بودم خیلی حالم خراب میشد ولی بهتره همه چی رو به خدا بسپری و هر چی صلاح بود بپذیری شاید خدا فرد بهتری رو برات در نظر گرفته
      سعی کن به خدا نزدیک تر بشی ولی اگر خواسته ات نشد هم بازم قهر نکنی با خدا چون اون بیشتر از تو خودتو میشناسه و دوست داره و چیزایی میدونه که تو نمیدونی:)
  • زهرا عابدی
    يكشنبه ۱۵ فروردين ۰۰ , ۲۱:۴۱
    سلام خدا قوت امروز توی اوج آشفتگی بودم امروز حسابی بی حس وحال. افتادم .یک اضطراب وترس سراغم اومده. به خدا گفتم. لطفاً خودت رو الان به من نشون بده امروز می‌خوام ببینمت یه جوری بامن حرف بزن که بفهمم چی میگی خودتو نشونم میدی ؟؟نمی دونم چی شد سر از این جا در آوردم ولی همچنان بی حس و حالم. نیاز به آغوش خدا دارم. امروز تر سیدم از اوضاع اقتصادی جامعه از مذاکره ایران و آمریکا. ترسیدم. نتیجه چی میشه؟؟؟ هروقت میترسم. ترس مثل قیچی ایمان من رو به خدا قطع می‌کنه و آرامش رو ازم میگیره. امروز ترسم رو سپردم به خدا. وناخواسته اینجا هستم. ؟؟چه درسی قراره بگیرم ؟؟خدا چه طوری خودش. و دا ه نشونم میده ؟؟؟این جا چه خبره ؟؟
    • author avatar
      ملیحه
      ۱۵ فروردين ۰۰، ۲۲:۲۱
      سلام زهرا جان میفهممت کاملا منم قبلا مسائل سیاسی خیلی نگرانم می‌کرد تا اینکه این مطلب رو متوجه شدم:
      مرحوم آیت الله نائینی در زمان جنگ جهانی دوم که ایران گرفته شد خیلی غصه میخوره و ناراحت میشه توسل میکنه به امام زمان و براش کشف میشه امام زمان رو میبینه ،میبینه که یک دیواری خم میشه تا نزدیک زمین ولی نمی‌ریزه تعجب میکنه که چطور این دیوار تا اینجا کج شده ولی نریخته بعد امام زمان میاد با یه اشاره دیوار رو برمیگردونه سر جاش میگه این دیوار ایرانه، ایران شیعه خانه ما اهل بیت هست در اثر فشار ها کج‌ میشه ولی فرو نمی‌ریزد....

      ایران ظهور رو میبینه و همه چی درست میشه غصه نخور :)
  • فراموش شده
    سه شنبه ۵ اسفند ۹۹ , ۱۷:۰۴
    نه متاسفانه برا ما معجزه رخ نمیده انگار شماها اصلی تر هستین واسه خدا مارو که نمیبینه گفتی صبر کن بوقتش میشه بگی وقتش کی هست دیگه عمرمون داره تموم میشه انشالا اخرت حاجتروا میشیم
    • author avatar
      ملیحه
      ۵ اسفند ۹۹، ۱۹:۴۲
      فقط امیدوار ها حاجت روا میشن ناامیدها راهی ندارن متاسفانه
  • اکرم
    پنجشنبه ۱۶ بهمن ۹۹ , ۱۳:۲۲
    سلام این روزا خیلی داغونم دلم داره میترکه آرومو قرارندارم عشقم منو ول کرده رفته یکی دیگه روگرفته دارم دق میکنم بغض زده گلمو گرفته دارم خفه میشم چیکار کنم
    • author avatar
      ملیحه
      ۱۷ بهمن ۹۹، ۱۸:۲۲
      سلام اکرم جان درمورد عزت نفس مطالعه و سرچ کن
      کسی که دوستت نداره مهم نیست رهاش کن، خدا یکی بهترشو برات درنظر داره :)
  • فاطمه 🤓
    شنبه ۴ بهمن ۹۹ , ۱۴:۲۳
    سلام آبجی ملیحه 😍
    خیلی پست شیرینی بود .
    برای خودم توی درس و رشته تحصیلی این اتفاق افتاد . من رشته ی اصلیم تجربیه ... براساس استعداد خودم و خواسته خودم و اطرافیان ، نیاز جامعه و خیلی چیزا برای پزشکی تلاش میکردم . خییییلی هم از خدا کمک خواستم . ولی قبول نشدم . اما الان بعد این همه مدت متوجه شدم سال ها برای یه مسیری که من برای اون ساخته نشده بودم تلاش میکردم . با تحقیق بیشتر ، به هدف اصلیم پی بردم و دارم با لذت براش تلاش میکنم 🙂
    برای همه ، آرزوی موفقیت دارم 🌹
    التماس دعا
    • author avatar
      ملیحه
      ۴ بهمن ۹۹، ۱۹:۵۲
      سلام فاطمه جان چقدر عالی :)
      خیلی خوشحالم که مسیر اصلی زندگیت رو  پیدا کردی عزیزم :)
      هیچ چیز لذت بخش تر از این نیست
  • اسما
    چهارشنبه ۱۷ دی ۹۹ , ۱۹:۲۹
    سلام دوستان تو را خدا هروقت دلتون شکست برای منم دعا کنید حاجتم را سریع بگیرم دیگه بریدم
    • author avatar
      ملیحه
      ۱۷ دی ۹۹، ۱۹:۳۰
      ان شالله حاجت رواشی
  • Arezoo
    چهارشنبه ۱۰ دی ۹۹ , ۱۹:۱۹
    عزیزم
    دیدی گاهی اوقات یه تلنگری به آدم میخوره میگی همینههه من دیگه تا تهشو فهمیدم یه لحظه هم نمی ایستم تا تهش میمونم
    اصلا انقلابی میشه درونت !
    ولی بازز همون تنبلی های قبلی رو داری
    اصلا با قبل تلنگر هیچ فرقیی نکردیی
    امروز بهم یه تلنگر قدرتمند!خورد گفتم دیگه واقعا خجالت بکش از خودت !!
    ولی باززز گفتم هووو بیا همین آهسته آهسته بریم دیر نیست که (خیلیی دیره جدی میگم اگه ریتمو تند نکنم ضربه میخورم )
    ولی بااااااااازززز
    چاره چیست دوست قشنگم ؟☹️
    • author avatar
      ملیحه
      ۱۱ دی ۹۹، ۰۰:۳۳
      اره عزیزم متوجهم وقتایی هست که با کلام یک نفر یا استاد یا یک اتفاق تلنگر میخوریم اون لحظات انرژی و انگیزه بالایی داریم همون موقع تا آتیش مون نخوابیده باید قدم اول رو برداشت و شروع کرد ...
      وقتی هم قدم برمی داری و به خودت سخت نمیگیری کم کم روی روال میفتی و راه تو پیدا میکنی :)
      متعادل پیش برو یه جوری که خسته نشی و بعد از چند روز ول نکنی یه مسیری رو انتخاب کن که استمرار داشته باشه تا سال ها :) 
  • یکی
    پنجشنبه ۶ آذر ۹۹ , ۲۲:۰۱
    بچگیام یه بیماری داشتم که تقریبا ناشناخته بود تقریبا کل شهرای ایرانو گشتیم برا دکتر و مامانم میگه ما یکسال تمام هر روز تو مطب دکتر بودیم. هیچ کدوم از دکترا نتونستن درمانم کنن و گفتن امیدتون به خدا باشه ما کاری ازمون برنمیاد. بابام به نیت خوب شدن من رفت کربلا یک روز بعد این که بابام برگشت من خوب شدم . کاملا خوب شدم و این یه معجزه ی بزرگ بود. یه چیزی که تازگیا دارم میبینم اینه که خدا باهام حرف میزنه دقیقا جواب منو میده با ایه های قران. مثلا چن روز پیش داشتم شکایت میکردم که چرا کمکم نمیکنی چقد باید التماس کنم. همین موقع این ایه پخش شد که مومنان باید بر خدا توکل کنند و صبور باشند و بدانند که وعده ی خدا حق است. دقیق ایه رو یادم نیس ولی اینارو ازش فهمیدم
    • author avatar
      ملیحه
      ۶ آذر ۹۹، ۲۲:۳۲
      چقدر عالی ممنونم که معجزه زندگی تون رو گفتید خدا همیشه هوای ما رو داره...
      قرآن بی نظیره :) عین یه موجود زنده با ما حرف میزنه:)
  • Arezoo
    سه شنبه ۴ آذر ۹۹ , ۱۷:۵۹
    به نام خدا♥️
    سلام
    سر نماز بودم .... ۳ رکعت خوندم برای نماز عشا گفتم :(چرا واقعا خدا جوابمو نمیده اینهمه خواهش اینهمه التماس اینهمه دعا .... )
    گوشیو برداشتم و سرچ کردم : چرا خدارا حس نمیکنم.....
    همینجور اومدم و اومدم و اومدم تا رسیدم به وبلاگ شما ♥️
    واقعا ارومم کرد پستات عزیزم ....
    اتفاقی نبود اشنایی من با اینجا
    دقیقا مثل ی جمله ای که گفته بودی :«ناامید نباش.........».
    راستش خیلی روزا گذشت و من در ارزو:) ی تغییر کردن بودم ولی هیچ اتفاقی نیفتاد....
    ایندفعه میشه حتما میشه ....
    التماس دعا ♥️
    پ.ن: ببخشید اینقدر قاطی صحبت کردم😁
    • author avatar
      ملیحه
      ۴ آذر ۹۹، ۱۸:۴۳
      سلام چقدر جالب خوش اومدی به جمع ما :)
      حتما میشه به امید خدا 
      خیلی عالی صحبت کردی :)
  • فاطمه سلیمانی
    سه شنبه ۲۰ آبان ۹۹ , ۰۲:۱۷
    دوست خوبم‌خوشبختات ک‌امام رضا جوابتو‌داد،ببخش ولی امام‌رضا خیلی بی انصافه.به درصدم‌دلم باهاش صاف نمیشه،هرجا برم داد میزنم‌ک‌ای مردم هیشکی به امام رضا متوسل نشه ک‌اون اوج بی عدالتی رو در حق من کرد،دلمو‌شکست وقتی با همه وجودم بهش پناه بردم،هرگز حتی اسمشم نمیارم.شکایتشو پیش خدا بردم.من‌ک‌ازش راضی نیستم😢 سه بار رفتم زیارتش هرسه بار با دست خالی برگشتم،کجایی امام رضا؟؟؟نمیبخشمت،خیلی بهت امید داشتم،ناامیدم کردی
    • author avatar
      ملیحه
      ۲۰ آبان ۹۹، ۰۳:۵۲
      عزیزم شاید به نفع و صلاحت نبود که حاجت روا بشی خیلی وقتا یه چیزی به ضررمون هست ولی فکر میکنم که به نفعمونه و برعکس ولی خدا و امام رضا همه چیز رو میدونن  وما ر از خودمون بیشتر دوست دارن :)
      سعی کن امام رضا رو بخاطر خودش دوست داشته باشی نه حاجت گرفتن بعضی وقتا به منم نه گفت ولی من بازم عاشقشم :)
  • مینا
    شنبه ۲۴ اسفند ۹۸ , ۰۷:۵۶
    خیلی مطالب و سایت دلنشین هستند و ممنونم از تجربیات ارزشمندتون . من آدرس تلگرام یا اینستاگرام تون رو میخواستم. مطالب عزت نفس، خودشناسی و خدا شناسی تون بی نهااایت عالیه .
    لطفا ادرس اینستا یا تلگرام رو برای من ایمیل کنید متشکرم
    • author avatar
      ملیحه
      ۲۴ اسفند ۹۸، ۱۱:۱۳
      سلام ممنونم خداروشکر :)
      اینستاگرام نداریم ولی لینک کانال تلگرامو براتون فرستادم ایمیلتون چک کنید 
  • شقایق
    سه شنبه ۲۴ دی ۹۸ , ۲۱:۱۳
    سلام خوشحالم از شادی هموطنم الله پشت و پناهتون
    دوستان برای من هم دعا کنید ممنونم یه دنیا
    • author avatar
      ملیحه
      ۲۴ دی ۹۸، ۲۲:۱۵
      سلام ممنونم :)
      حتما
  • سلام
    جمعه ۲۹ آذر ۹۸ , ۲۳:۴۲
    سلام خوبی ملیحه جان ، کانال تلگرام یا آیدی اینستاگرامتونو میدید ؟؟
    • author avatar
      ملیحه
      ۳۰ آذر ۹۸، ۰۱:۳۴
      سلام آی دی تلگرام tarbiyatenafs هست:)
  • عرفان هستم از گلستان A*s
    جمعه ۲۲ شهریور ۹۸ , ۰۶:۰۸
    سلام دوستان دردی ک من کشیدم واقعن سخترین درده عمرم بود همشم سر ناشی گری وخودخاهی همسرم که همیشه جواب مهربونیامو با بدی بهم داد بکولی این بار بعد 4بار شروع دوبار کمرمو بارفتنش شکست واقعن بعزی از زنا بفا ندارن نفهمید ک زندگی رو نمیشه ادار کرد چشمامو بخاطر ارزوهاش ورویاهاش زعیف کردم بازم منو فروخت به این خودخاهی وقروری ک من بار
    ها بخاطرش شکستم شخسیتمو دلم واقعن درد داره اون افقانی بود
    • author avatar
      ملیحه
      ۲۴ شهریور ۹۸، ۱۰:۰۱
      سلام تا زمانی ک مسئولیت تصمیمات و به عهده نگیرید به آرامش نمیرسید
  • عرفان هستم از گلستان A*s
    جمعه ۲۲ شهریور ۹۸ , ۰۶:۰۸
    سلام دوستان دردی ک من کشیدم واقعن سخترین درده عمرم بود همشم سر ناشی گری وخودخاهی همسرم که همیشه جواب مهربونیامو با بدی بهم داد بکولی این بار بعد 4بار شروع دوبار کمرمو بارفتنش شکست واقعن بعزی از زنا بفا ندارن نفهمید ک زندگی رو نمیشه ادار کرد چشمامو بخاطر ارزوهاش ورویاهاش زعیف کردم بازم منو فروخت به این خودخاهی وقروری ک من بار
    ها بخاطرش شکستم شخسیتمو دلم واقعن درد داره اون افقانی بود
  • امین
    پنجشنبه ۱۰ مرداد ۹۸ , ۲۰:۰۸
    من معجزه نمی خوام ، فقط یه نشونه میخوام کاری هم به بزرگی و کوچیکیش ندارم فقط حسش کنم همین ! مگه حضرت علی تو مناجات شعبانه نمیگه که من توانی بر فرار کردن از گناهت ندارم مگه وقتی که منو با محبتت بیدارم کنی
  • امین
    پنجشنبه ۱۰ مرداد ۹۸ , ۱۹:۵۴
    امام رضا که امام همست ... ولی من حرم عین یه چی فقط نگاه می کنم نه حس آرامشی ، نه باز شدن دلی ، نه رضایتی. نمی دونم شاید آدما متفاوتن :(
    • author avatar
      ملیحه
      ۲۲ مرداد ۹۸، ۱۵:۵۸
      دلت هنوز راه نیافتاده که بخوای حسش کنی باید روی باطن و عملکردت حسابی کار کنی و خودتو بسازی زیر نظر یه استاد خوب
  • رها
    سه شنبه ۱ مرداد ۹۸ , ۱۵:۴۴
    سلام ملیحه جون.سلام دوستای خوبم.خوشحالم که یه نفر دیگه شروع کرده و پا تو مسیر پاکی گذاشته.فاطمه جون امیدوارم موفق باشی.
    ملیحه عزیزم همچنان منتظر مطالب جدیدتر هستم.
    • author avatar
      ملیحه
      ۱ مرداد ۹۸، ۱۸:۲۲
      سلام عزیزم مرسی منم خوشحالم:)
      ان شالله به زودی.
  • Sun 313
    دوشنبه ۲۴ تیر ۹۸ , ۲۲:۳۷
    خوش بحالتون آقا رسول من که زیاد خوش اقبال نبودم توی این موضوع
    حدودا سه سالی بخاطر شکست رابطه عمیقم با یه خانم و دخالت خانواده ها و نهایتا منجر نشدن به ازدواج افسرده شدم الآن هم زیاد خوب نیستم
    قدر زندگیتو بدون
    براتون آرزوی خوشبختی میکنم❤❤
  • رسول
    يكشنبه ۲۳ تیر ۹۸ , ۰۷:۵۹
    سلام
    میدونستید الان 2 ماهه عقد کردم😁
    اونم با دختری که همیشه دلم میخواست😘
    انقده نازه خیلی خیلی..🙈🙈
    خیلی دوسش دارم..اونم منو دوس داره😛 برا هم میمیریم..
    فقط میخوام بگم این خدا بود که دستشو گذاشتم تو دستم خود خود خدا...اگه بگم باورتون نمیشه...
    • author avatar
      ملیحه
      ۲۳ تیر ۹۸، ۱۲:۵۲
      سلام چقدر عالی مبارکتون باشه خوشبخت باشید ان شالله
  • خسته
    چهارشنبه ۱۵ خرداد ۹۸ , ۲۲:۴۵
    سلام ملیحه جون.سلام دوستای گلم.عیدتون مبارک🎂چقد سایت خلوت شده.هیچکس نظر جدید نمیزاره.انشالله که همه پاک شده باشن.اما بنظرم بعد40روز تازه باید بیشتر احتیاط کرد.پس دوستای گلم.اگه وقتش دارید.میتونید.بیاید از خودتون بگید.مطالب تکراری نباشه.ماه رمضان تموم شد.شیطان آزاد شد.بیاید مراقب همدیگه باشیم👭دوستون دارم
    • author avatar
      ملیحه
      ۱۹ خرداد ۹۸، ۱۰:۵۸
      سلام عید شماهم‌مبارک موفق باشی .:)
  • علیرضا
    شنبه ۱۹ خرداد ۹۷ , ۱۳:۴۵
    سلام خیلی عالی بود ابجی، درضمن سایت طراحیش خیلی قشنگ شده 🌹😍
    • author avatar
      ملیحه
      ۱۹ خرداد ۹۷، ۱۴:۰۸
      سلام مرسی.
      قالب جدید خیلی متفاوته 
  • عاشق امام حسین
    جمعه ۱۸ خرداد ۹۷ , ۱۸:۰۰
    سلام ابجی منم خیلی به ازدواج فکرمیکنم بنظرم بیشترمشکلاتم با ازدواج حلمیشه توروخدابرای ازدواج همه مون دعا کن تنهایی خیلی سخته ممنون ابجی
    • author avatar
      ملیحه
      ۱۸ خرداد ۹۷، ۱۸:۳۷
      سلام...میفهمم ان شالله همه چی حل میشه.
  • رسول
    پنجشنبه ۱۷ خرداد ۹۷ , ۲۲:۴۲
    سلام آبجی ملیحه
    فوت پدر رو مجددا بهت تسلیت میگم ان شاالاه در این شب عزیز روحش شاد باشه...
    پستت رو خوندم عالی بود پر از حس خدا،پر از رحمت و بزرگی..
    واقعا قدرت مطلق خداست..
    تنها منشأ توانگری خداست..
    همه چیز با او ممکن میشود..
    منم یه همچین موضوعی برام پیش اومد چند وقت پیش،ان شاالاه یه روز میام میگم چی شد..خدا واقعا غافلگیرم کرد!!
    امشب شب قدره برامون دعا کن ابجی..منم دعا میکنم ..خیلی خواسته ها دارم از خدا امشب میخوام خواسته هامو بنویسم ان شاالاه تا سال دیگه این موقع خواسته هام مستجاب شده باشه..
    راستی راه اندازی کانال با موضوعاتی که گفتی خیلی عالیه حتما این کارو انجام بده...حتی اگه یه نفر عضو داشته باشه..
    ازت التماس دعا دارم ابجی یادت نره..
    دوستانی که این کامنتو خوندید برای شادی روح پدر ابجی فاتحه بفرستین🙏
    • author avatar
      ملیحه
      ۱۸ خرداد ۹۷، ۰۰:۵۵
      سلام
       ممنونم 
  • گیوم اِوار
    دوشنبه ۱۴ خرداد ۹۷ , ۱۷:۲۰
    معجزه یعنی خود خدا
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">