تایتل قالب طراحی سایت سئو قالب بیان



سلام

من ملیحه ام بلاگر توسعه فردی

میتونم کمکت کنم و اطلاعات و تجربیات خودمو رایگان در اختیارت بذارم تا بتونی از خودت یه شخصیت آرام‌ و قدرتمند بسازی❤

به این اعتقاد دارم که هیچ بیرونی وجود نداره از قضاوت و سرزنش دیگران دست بردار و به درون خودت سفر کن اینجاییم برای شروع این سفر هیجان انگیز


من این سفر درونی رو از سال ۹۲_۹۳ شروع کردم


میدونی داستانش چی بود؟

یه سری سختی ها سر راه زندگیم اومد که شاید الان بهش بخندم ولی اون زمان واقعا تحت فشار روحی بودم در به در دنبال یه راهکار و نشونه بودم ، میرفتم تو گوگل سرچ میکردم ولی هیچ راهکاری نبود واقعا مستاصل شده‌ بودم و جز گریه کردن تو اتاقم کاری نبود که آرومم کنه

ولی این آرامش هم موقتی بود ، هیچ کسی روهم نمی‌شناختم که بتونه کمکم کنه هر بار فکر میکردم این مشاور این معلم و....میتونه کمکم کنه؟ بعد منصرف میشدم که چیزی بگم و همه چی رو تو خودم میریختم....

تا اینکه جز خدا کسیو پیدا نکردم


یه روز انقدر تحت فشار بودم که تا تونستم خدا رو صدا زدم که کمکم کن فقط کمکم کن چجوری رها بشم از این حال؟ خیلی خوب یادمه یه روز ظهر بود تو اتاقم دراز کشیده بودم و نور آفتاب از پنجره رو صورتم بود پشتمو کردم به آفتاب و یک صوت از سوره حمد از عبدالباسط، پلی کردم شاید بیش از ۱۰ بار گوش کردم و خدا رو صدا زدم....


چند ماه این صدا زدن و کمک خواستن از خدا ادامه داشت تا اینکه نور امیدی تو قلبم روشن شد،یه نشونه هایی دیدم که چشممام برق زد، معلم ادبیات یه استاد خودشناسی بهم معرفی کرد خیلی اتفاقی، مطمئن نبودم که استاد خوبی باشه یا نه؟ بخاطر همین رفتم پیش معلم دینی تا مشورت بگیرم گفتم: خانم؟ من یه استاد خوب خودشناسی و خودسازی میخوام شما کی رو معرفی میکنید؟

گفت :هیچ کس!

تو اول باید محرمات و واجباتت رو بشناسی و بعد گناهان رو ترک و واجبات رو عمل کنی اونوقت خدا خودش یه استاد خوب سر راه زندگیت میاره


بعدش منو بغل کرد و بوسید :)

خیلی خوش بو و نورانی بود چهرش، یه ارامش خاصی ازش گرفتم و به فکر فرو رفتم، با خودم گفتم :خب من که واجباتمو دارم انجام میدم و در حال تلاش ام برای ترک گناه ولی موفق نمیشم! یعنی اینجوری قبوله؟


از خدا خواستم هدایتم کنه، و بعد رفتم سراغ خرید سخنرانی های استادی که معلم ادبیات معرفی کرده بود، سال ۹۲_۹۳ گوشی نوکیا مد بود و کسی اندروید نداشت که بشه تلگرام و گوگل رو به راحتی امروز دسترسی پیدا کنی، تو هیچ مغازه ای هم سخنرانی هاش نبود اون مغازه ای هم که بهم معرفی شده بود اکثر مواقع تعطیل بود! یه مغازه سی دی فروشی خاک گرفته که یه جای پرت بود بلاخره با هر سختی بود ازش خریدم :)


اون سال کنکور داشتم اتفاقا ولی بیخیالش شدم چون حال روحیم مهم تر از درس و دانشگاه بود!

میرفتم تو اتاقم به بهونه درس خوندن برای کنکور ولی سخنرانی گوش میکردم نت برداری میکردم😆

اون استاد که از خدا میخوام سلامتیش بده استاد شجاعی هست


حتی یه بار سی دی ها رو آوردم روی تلوزیون پخش کردم که همه خانواده گوش کنن ، اتفاقا مامانم و بابام هم خوششون اومده بود و همه به فکر فرو رفته بودیم! من که حقیقتا چشم و گوشم باز شد و خیلی حقایق رو درک کردم با کلام استاد...


حال بد من بخاطر دور بودنم از خانواده اسمانی و اصل وجودیم بود نماز میخوندم و خدا رو باور داشتم ولی شناختی از خدا نداشتم ولی استاد خیلی چیزا رو بهم شناسوند ، انقدر عطش داشتم نسبت به یادگیری و کلام استاد که ۲۴ ساعته کارم همین بود ؛)


عین یک جنینی بودم که داشت رشد می‌کرد و عطش داشت، من تو رحمی به نام استاد بودم که منو رشد میداد و ازش تغدیه میکردم تا اینکه یه ملیحه خیلی قوی متولد شد!


خلاصه زندگیم زیر رو رو شد و من شدم یه ملیحه دیگه خیلی از لحاظ معنوی و شخصیتی رشد کردم و آرامش روحی شدیدی پیدا کردم که هیچ جوری حاضر نبودم از دستش بدم و خیلی خداروشکر میکردم بابتش!

از اون به بعد به معجزه هدایت باور پیدا کردم همه این اتفاقا بخاطر این بود که خدا منو هدایت کرد به نور خودش! وگرنه نجات از اون حال جهنمی غیر ممکن بود....

توی این مسیر با استاد ها و کتاب ها و سایت های مختلفی آشنا شدم که بیشتر و بیشتر باعث رشد و تکامل من میشد و با آدم هایی هم جنس و هم عقیده خودم آشنا شدم تو فضای مجازی که خوشبختی منو تکمیل می‌کرد :)


تمایل خیلی زیادی داشتم به نوشتن، چیزایی که روح منو قوی کرده بود و آرامش بهم بخشیده بود داشت سر ریز میشد از وجودم و باید می‌نوشتم اولش تصمیم گرفتم تو سر رسیدم بنویسم چند صفحه ای نوشتم ولی بازم منو ارضا نمی‌کرد، گفتم من باید سایتی داشته باشم!


ولی هیچی بلد نبودم خنده ام گرفته بود که همچین خواسته ای داشتم ولی رفتم ودستو پا شکسته یاد گرفتم یه چیزایی و مرداد سال ۹۵ این سایت رو با عشق تاسیس کردم :)

حالا رسالت من اینه که به شما کمک کنم تا راهی که من با سختی طی کردم شما با راحتی و سریع تر طی کنید ،من میتونم کمکت کنم و اطلاعات وتجربیاتم رو رایگان در اختیارت بذارم تا یک شخصیت قوی و آرام‌ داشته باشی و به خدا وصل بشی :)


در قدم بعدی در واقع اینجاییم برای هدف والاتری که به مقام منتظر و به یاری امام زمان برسیم نه اینکه زخمی بزنیم بر قلبش، و مانعی باشیم سر راه و رسالتش!


خب حالا ازت میخوام که اگر رسالت رو نمیدونی از اینجا رسالت منو بخونی تا الهام بگیری :)

نظرات (۱)

  • zahra.k
    شنبه ۱۵ آبان ۰۰ , ۱۷:۱۸
    سلام ملیحه ی عزیزم و بقیه ی دوستان .امیدوارم خوب باشین و منو بخاطر این چندماهی که نبودم قضاوت نکرده باشید(اینکه چون تو قرعه کشی اسمش درومد جایزشو گرفت و رفت دیگه نیومد و ازین قببیل حرفها.....)بگذریم
    خواستم بگم من علاوه بر بیماری یه بحران روحی بدی رو تو این چند ماه تجربه کردم ولی در نهایت غیرممکن به نظر اومدن به کمک دوره عزت نفس سربلند بیرون اومدم و اینو به ملیحه ی عزیزم مدیونم،در کمال ناباوری من با تمرینهای عزت نفس خودمو قوی کردم و این نقطه ی عطفی بود برام.خیلی حرف برای گفتن دارم ولی اینجا فضا ،فضای همدلی و رشده و دوست ندارم ناامیدی رو ترویج بدم.
    تو این مدت حتی تلگرام هم نداشتم و علاوه بر سایت از کانال هم جاموندم.ان شاءالله به لطف خدا بازم همراهتونم و تمام پستهایی که ازشون جاموندم رو یک به یک میخونم و خودمو میرسونم.
    ملیحه جانم واقعا ممنونم ازت...شاید خودمم فکرشو نمیکردم با عمل به حرفایی که درباره عزت نفس زدی من بحرانمو حل کنم.
    این پست که درباره معرفی خودت بود واقعا عالی بود قلمت زیبا همراه با انرژی مثبت و حال خوبه.ازتون میخوام دعام کنید دوستتون دارم یا علی مدد
    • author avatar
      ملیحه
      ۱۹ آبان ۰۰، ۰۲:۱۵
      سلام زهرا چقدر خوشحالم که حالت خوبه همیشه نگران بودم که کرونات چطور شده؟ و به یادت بودم ....نه بابا این چه حرفیه این قضاوت رو نکردیم عزیزم 
      واقعا از ته دلم خوشحالم که انقدر مطالب تونسته برات مفید باشه خداروشکر 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">