سلام دوست گلم
تاحالا تو زندگیت با ترمزی رو به رو شدی؟
منظورم اینه که تاحالا شده انقدر درد بکشی که دیگه خسته بشی؟
امروز میخوام بگم چرا ما با ترمز رو به رو میشیم و باید چیکار کنیم؟
اگر ما آدما به درجه ای از یک ویژگی برسیم یه جایی با درد خیلی زیادی رو به رو میشیم که این درد محرکی هست که تعییر کنیم!
یا تغییر میکنیم یا در فرجه هایی که داده میشه کاری نمیکنیم...
خیلی ادم ها با مشکلات زیادی رو به رو هستن ولی درس عبرت نمیگیرن چون اصلا قرار نیست رشد کنن و قراره زندگیشون درس عبرتی باشه برای بقیه اینجور افراد بعد یه مدت اصلا با ترمزی مواجه نمیشن چون استحقاق کسب آگاهی رو ندارن و حتی یه کم طعم یادگیری و آگاهی برتر رو مزه نمیکنن!
همه چیز در جهان در لحظه همونجوری هست که باید باشه هیچ اشتباه و بی عدالتی در کار نیست ولی ما عجول هستیم و همون لحظه همه چی رو قضاوت یا ارزیابی میکنیم در صورتی که هر رویداد نیاز به صبر داره تا ماهیت حقیقیش نمایان بشه
میخوام داستان یک خانمی رو براتون تعریف کنم : این خانم موقع مهمونی دادن و مهمونی رفتن خیلی مضطرب میشد چون همسرش دائم جلوی همه مسخره و تحقیرش میکرد چون رفتار های کودکانه داشت!
این مرد این پیام رو میداد که کودک نباش شوهرش بالغ وجودشو میخواست بعد مدتی خانم هوشیار شد نسبت به رفتارهاش مثل غدا خوردن لباس پوشیدن حرف زدن و....
بعد مدتی که تغییر رویه داد حس احترام همسرش بیشتر شد و چیزی نبود که بخواد بهش گیر بده
این خانم نمیتونست معلممعنویش که همسرش بود عوض کنه یا با دعوا و زور تغییرش بده ولی تحت تاثیر تغییر خودش ،شوهرش هم تغییر میکنه ولی این برای مردی هست که اختلال نداره
اگر مردی اختلال داشته باشه در صورت تغییر خانم تغییر نمیکنه ولی در اون صورت دیگه خانم تحت تاثیر رفتار های مرد قرار نمیگیره و بهم نمیریزد بلکه ماموریتش یه جور دیگه تموممیشه و از زندگی هم میرن بیرون با طلاق بدون هیچ دردسری!
همیشه دربرابر مشکلات بدون سرزنش مسئولیت بپذیر و مرکز سقل را به درون خودت ببر و بگو این مشکل به من چی میگه؟ چه پیامی هست که بتونم تغییر کنم؟
مثال:
کسی که فکر میکنه پول براش ارزش نیست دلیلش اینه که شاید پول زیادی در اختیار داره و براش مهم نیست ولی با خودش میگه برای بعضیا چقدر پول مهمه یا چقدر پولکی هستن مردم!!!
با زیر سوال بردن بقیه این عالم طبق قوانین این پولو ازش میگیره تا بفهمه :پول براش مهمه و اشتباه میکرده!
ما با رویدادها و اتفاقاتی رو به رو میشیم تا به تعادل برسیم و قضاوت کردن را کنار بذاریم ، من درسته که قوانینی رو رعایت میکنم اما با کسی که این قوانین رو زیر پا میذاره با تحقیر و سرزنشبرخورد نمیکنم :)
به نظر تو تو جامعه ما چند نوع برخورد داریم برای یک خبر اختلاص؟
معمولا افرادی هستن که همیشه با توهین و ناسزا واکنش نشون میدن انگار خودشون تو اون شرایط بودن و سالم از آزمایش در اومدن!
در واقع افرادی که بیشتر سرزنش میکنن بیشتر مستحق این هستن که شبیه او که اختلال کرده بشن!!!
گاهی ما چیز هایی جذب میکنیم که مال ماست و ماموریتی داره در زندگی ما
آدم ها مشکل را به وسیله ذهن یعنی گفت و گوهای درونی تبدیل به فاجعه میکنن و میگن :دیگه بدتر از این نمیشه!!!!!
در این صورت ذهن برای رو به رویی با مشکل پایین میاد و شما مستعد این میشوید که با مشکلی که تو فاجعه اش کردی آسیب ببینی و درنتیجه قدرت اثرگذاری روی مشکلت کم میشه
درمورد مشکلاتت هیچ وقت حرف نزن و کتمان کن اتفاقا ، چون هیچ کس کمک جدی به تو نمیکنه مگر متخصص و مشاور چون تو داری با بقیه درد و دل میکنی و پیش متخصص نرفتی...
و مردم باور میکنن مشکل داری و حتی ممکنه راهکار های غلط بگیری!!!
حالا بهمبگو ببینم تاحالا دچار ترمز شدی؟
نظرات (۳)
زهرا
سه شنبه ۱۸ آبان ۰۰ , ۱۹:۳۷انشاءالله همیشه بمونی برامون و ما هم این راه رو مثل شما بیایم...
آبجی من یه مشکلی برام پیش اومده که از یه نفر خوشم میاد ،من به هیچ کس نگفتم و حتی کوچکترین حرکتی هم نکردم که اون فرد متوجه بشه...ولی واقعا به دلم نشسته ،ایشون یه آقایی هستن که من فقط چند بار دیدمشون ...اینکه میگم ازشون خوشم اومده به خاطر اینکه من توی یه کاغذ یه سری ویژگی نوشته بودم که دوس دارم همسر آینده م شبیه به این ویژگی ها باشه...جالب اینجاس حتی ظاهرش مثلا نوشته بودم شبیه شهید ابراهیم هادی باشه و این آقا قیافهشون خیلی شبیه ایشون بود و از لحاظ مذهبی و رفتاری و پوشش خیلی شبیه ملاک های من بودن...شاید من دیگه هیچ وقت نبینمشون ولی نمی دونم با این حسی که دارم چیکار کنم ...خودمم دوس ندارم اینطوری فکر و ذهنم درگیر کسی باشه که هیچ نسبتی با من نداره ،اما از همون لحظهی اول یه حسی مثل اینکه سالیان سال میشناسمون داشتم...نمیخوام درگیر کسی باشم که اصلا خودش هم خبر نداره ...من با این حس چیکار کنم...
ملیحه
۱۹ آبان ۰۰، ۰۱:۳۳ریحان
دوشنبه ۱۷ آبان ۰۰ , ۱۱:۳۴ملیحه
۱۹ آبان ۰۰، ۰۱:۳۸فرزانه
دوشنبه ۸ شهریور ۰۰ , ۱۶:۲۳یجورایی داشتم...
اونجایی که گفتین انگار زندگیت میشه برای بقیه درس عبرت ولی خودت درس نگرفتی بدجورررر تجربه کردم:(
ولی مهم نیست..
چون که تاره دارم درسی که باید ازشون میگرفتم رو میگیرم...
ملیحه
۸ شهریور ۰۰، ۲۰:۳۳