سلام بچه های گل امروز قسمت دوم و ادامه داستانمو نوشتم براتون میدونم به دردتون میخوره من هیچ ترسی ندارم از گفتن اشتباهاتم مثل خیلی ها چون واقعا بزرگ شدم با این اشتباهات و خیلی چیزا یادگرفتم خیلی چیزاااااا شما هم بخونید و یادبگیرید حتی اگه به درد یه نفرتونم بخوره خوبه  اینا واقعا تجربیاتی هست که کسب کردم...

((((((((دوست عزیزم لطفا متن رو تا اخر بخون و نظرتو حتما بهم بگو ممنونم)))))))))

تجربیات این پست مال سال 93 هست حدودا 

از اون کلاس ۳۰تا ۴۰ نفره فقط من بودم که پیگیر این مطالب شدم و البته یه نفر دیگه که اون همون اوایل فکر میکنم دیگه حتی سراغ اموزش ها هم نرفت فقط یه چند باری از من سوال کرد چکار میکنی و تمام خیلی تشنه تر از این حرفا بودم که چیزی بخواد مانعم بشه هر جوری شده بود بااااااید سی دی ها رو پیدا میکردم

بالاخره پیداشون کردم و گذاشتم تو دستگاه سی دی خونمون تا از تلوزیون پخش بشه یادش بخیر اون روز سر سفره ناهار بودیم که این کارو کردم اون موقع هنوز پدرم زنده بود خدابیامرز

انقدر ک خودم علاقه مند شده بودم که خانوادمم انگار از من واگیر  کردن و اونا هم پیگیر سخنرانی هاش شدن مخصوصا مادرم ک هنوز ک  هنوزه گوش میکنه به حرفاش:) خیلی خیلی کنجکاو بودم بفهمم چی میگه واقعا برام جذاب بود و البته هر چی بیشتر گوش میکردم انگار تشنه تر میشدم و میخواستم بازم گوش کنم

میخکوب حرفهای استاد شده بودم  و نمی تونستم از پای سخنرانی هایش بلند بشم  واقعا دیوونه شده بودم و دائم سخنرانی‌ هاش رو گوش می کردم و نت برداری می کردم از حرفاش  و درس خوندن برام بی معنی شده بود اون سال کنکور داشتم  اما ذره ای براش نخوندم  فقط به حرفای استاد فکر می کردم و همه دنیا وزندگی من شده بود همین

تا میتونستم پای حرفای استاد بودم اما کجدار مریض عمل می کردم به خودم می گفتم باید عمل کنم اما تو ذهنم این پیش می آمد که تو فعلا نت برداری کن  بعدا عمل کن وقت زیاده که البته به فردا موکول می کردم دائما و اون فردا هم هیچ وقت نیومد :)

خیلی شنیده بودم که باید عمل کرد به دانسته ها و این موضوع خیلی مهمه اما تا اون موقع درک نکرده بودم به این خوبی که الان میفهمم می گفتم خب اشکال نداره بعدا عمل میکنی حالا گوش کن ببین استاد چی میگه

خداییش حرفای استاد آرامش عجیبی داره واسم ک همه چی رو از یادم میبرم نمیدونم شما هم اینجوری میشد یا نه اما از این ارامش درونی واقعا میفهمم ک مسیرم درسته

ولی عمل هم خیلی مهمه اطلاعات خالی بدون عمل کردن قصاوت قلب میاره، و دلت سنگ میشه همین اتفاقی ک برای من افتاد یه مدت طولانی چند ماهه به صورت خیلی فشرده و زیاد سخنرانی ها رو گوش کردم اما اون جوری ک باید عمل نکردم

هی گوش کردم و گوش کردم و گوش کردم اما عمل....

یهو دلزده شدم و حرفای استاد دیگه برام جذاب نبود و به قلبم نفوذی نداشت چون قلبم سنگ شده بود ازبس ک عمل نکرده بودم و بزرگ ترین اشتباهمو کردم و سخنرانی ها رو ول کردم

تا قبلش هی با خودم می گفتم تا استاد و دارم نباید ناراحت چیزی باشم و اصلا نباید ولش کنم چون راهنماییم میکنه و خودش این مسیرارو رفته و بلده و احساس تنهایی نداشتم اصلا...

اما وقتی دلزده شدم دیگه اصلا حالم بد میشد می شنیدم صداشو د هرچی به زور خودمو وادار میکردم گوش کنم حسم بدتر و بدتر میشد

بخاطر این ولش کردم یه مدت طولانی و اون مسیری ک باید میرفتم و نرفتم اینجا بود ک با استاد های دیگه آشنا شدم درسته منفعت داشت و چیزایی یاد گرفتم اما چیزی ک از دست داده بودم خیلی ارزشمند تر بود و اینو الان میفهمم اون موقع درک نمیکردم

یه سری سایت ها و آدما سر راهم قرار گرفتن که عین خودم تو مسیر خودسازی و رشد بودن و از تجربیاتشون می گفتن برام جالب بود و کم کم خیلی علاقه مند شدم اما اونا هرگز نمیتونستن برام عین استاد باشن چون خودشون هرچقدرم‌با تجربه بودن به پای استاد نمیرسیدن اما من شیفته حرفا و ظاهر کار شدم و اشتباهم این بود که از استاد با تجربه اومده بودم سمت جوونایی مثل خودم کم تجربه و فکر میکردم خیلی کارم درسته

اما از حق نگذریم چندتا دوست خیلی گل پیدا کردم جدا از اون افراد ک گفتم که همیشه از خدا تشکر میکنم ک دارمشون درسته مجازی ان اما خیلی برای من واقعی بودن و دوستیشون حقیقی بود و تو سختی ها کنارم بودن و خیلی چیزا بهم یاد دادن:)

ته حرف چیه؟ اینو میخوام بگم که تا یکی خودشو خودساخته معرفی کرد الکی تو سرت از آدما بت نساز  هرکسی عیبایی داره که خودش میدونه تو ظاهر رو فقط در نظر نگیر من خودم مثلا می گفتم وااای فلانی چقدر خوبه خوشبحالش واقعا کاش منم اینجوری بودم و از طرفی می دیدم اشتباهاتی هم میکنه یا چیزایی میگه چون درکل قبولش داشتم یه جورایی خودمم وقتی وسوسه میشدم می گفتم ول کن بابا فلانی هم این کارو میکنه سخت نگیر و اینجوری ضربه بزرگی خوردم و از اونی که بودم عقب تر افتادم حتی...

چیزی که مهمه اینه که یه استاد خوب و با تجربه داشته باشی کسی که خودش عمل کنه به حرفاش و به جاهای خیلی خیلی خوبی رسیده باشه تو راه معنویت و راه درست خدایی و خطاهاش خیلی کم باشه تاکید میکنم یه استاد خوب نه هرکسی !!!!!! 

ادم ها متفاوتن شاید استادی که حرفاش رو من نفوذ زیادی داره روی کس دیگه نداشته باش و بلعکس 

مثلا اقای پناهیانو که خیلی ها عاشقش هستن من حرفاشو زیاد متوجه نمیشم ولی اوایل دوست داشتم سخنرانی تنها مسیرشو گوش میکردم اما بیشتر از جلسه 7نتونستم گوش کنم چون متوجه منظورش نبودم واحساس غم زیادی میکردم یه چیزی مثل افسردگی ولی بعضی ها خیلی طرفش هستن اما من نمیتونم به عنوان استاد بپذیرمش برای خودم کلا استاد خودم یه چی دیگست... :)

( اگر استاد ندارید یکیو انتخاب کنید و بگید چرا انتخابش کردید و به منم بگین ممنونم :)

ادامه داره...

راستی

نظر شما چیه؟با کدوم استاد راحت تر هستید و تونستید رشد کنید؟

چه اشتباهی داری که زمین خوردی اما ازش درس گرفتی و رشد کردی؟

بیایید صحبت کنید خوشحال میشم از تجاربتون بگید و بخونم

کپی برداری بدون ذکر منبع سایت تربیت نفس حرام است.